سفارش تبلیغ
صبا ویژن


باران عشق

نفرین به تو ای غریبه

به تو که روزی اشنا ترین لحظه هایم بودی!

سکوت خسته و قلب شکسته ام را ببین با من چه کردی؟

ایا تاوان عاشق شدن و عاشق بودن این است؟!

اگر چنین است پس نفرین بر عشق...

روزگار تنها شدنم را در جاده ی انتظار می گذرانم

نفرین به تو ای غریبه...

باز میان شقایق های سرخ گم خواهم شد

میروم تا شاید این بار غریقی را با خیلی از امواج

محبت به سوی ساحل مهربانیم بکشانم

چیزی بگو چیزی نخواهم گفت

سکوت های سر به زیر از کودکی با من است

و من این بار میخواهم عاقلانه ببینم نه عاشقانه...


نوشته شده در جمعه 90/4/24ساعت 8:39 عصر توسط شادی| نظر|


Design By : Night Skin